Work

Untitled design (1)

 

دغدغه محتوا

اعظم حسن(ترنج)

زن های «مریم رییس دانا» معلوم نیست می خواهند از چه عبور کنند

 زن هایی «شاید»  نیمه روشنفکر که سعی می کنند از خود تصویر متفاوتی ارایه دهند. اما خواننده، از مجموع هجده داستان کوتاه او نمی تواند آن تصویری را که نویسنده می خواهد از زن مورد نظرش به دست دهد، دریافت کند. هرچند که زن های او فقط یک نفرند و شاید هم از ابتدا همان یک نفر بوده که هجده بار تکرار شده است.

پریشانی، کابوس های پیاپی، تصاویر مبهم و درهم و برهم، وحشت و توهم وجود زن «رییس دانا» را فراگرفته است. احوالات پریشان او، یک سرش به فردیت خودش برمی گردد و سر دیگرش به اجتماع سیاهی که همه جا را فراگرفته و دارد او را می بلعد.

بیشتر داستان ها به روایت اول شخص اند و زنان راوی، روایتگر کابوس ها و خواب های سیاهی هستند که بیشتر از آن که نمادین باشند، گنگ و پرت اند. خواننده هرچه تلاش می کند آنان را درک کند، نمی تواند، چون احساس می کند با یک سری اتفاقات شخصی روبه روست که نویسنده سعی داشته آنها را عام جلوه دهد. ولی همه آن کابوس ها و توهمات نه تنها حسی آگاه کننده در خواننده ایجاد نمی کنند که او را به واقع از همراهی بازمی دارند.

مریم رییس دانا در داستان هایش نشان می دهد که دغدغه های اجتماعی هم دارد. او شاکی وضعیت موجود است و می خواهد به آن قالب داستانی ببخشد. اما هرجا که خواسته وضعیتی را توصیف کند، شعار زده شده است به طوری که نیمی از زبان داستان هایش یادآور داستان های دهه پنجاه اند. توصیف نویسنده از آدم هایش خیلی کلیشه ای و مبتدی است و دیگر خواننده عادی هم از این تصاویر و توصیف ها ارضا نمی شود:

«او مرا با بلور چشم هایش می کاود

            «ممکن است ساعات بعد، گور سرد بستر این جوان زیبا و رعنا باشد.»

            «اکبر من هم مثل گل بود، عمرش هم مثل گل کوتاه بود.»

            «می رفت و می خرامید و سیاه گیسوانش موج برمی داشت. مخملین و سنگین، ابریشمین و شب.»

نثر نویسنده بیشتر انشایی است تا داستانی و دیگر حتی نویسنده های بازاری نویسی چون نسرین ثامنی، فهیمه رحیمی، نیز که فقط برای سرگرم کردن خواننده می نویسند، از این شیوه پرهیز می کنند و حرفه ای تر با مقوله داستان نویسی برخورد می کنند. در داستان های رییس دانا، همه چیز صریح و روانست. در واقع محتوا غالب است تا فرم و به نظر می آید که او بیشتر دغدغه محتوا داشته باشد.

            زن «مریم رییس دانا» نیمه کاره آفریده شده است. نویسنده او را فقط در درد، بغض، آه و حسرت رها کرده است. زنی که از لابه لای صرف ها و حرکاتش می خواهد بگوید که روشنفکر است و دغدغه هایش چیز دیگری است و نویسنده، چون هنوز «زن»اش را نشناخته، او را میان هیاهویی از کابوس ها و تاریکی ها به حال خود گذاشته است.

 

 این مطلب در سایت همشهری منتشر شده است

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

en_USEnglish