Work

Untitled design (1)

یادداشتی بر پنج گانه امیدواری

مرضیه طاووسی

 کتاب عبور نوشته سرکارخانم مریم رئیس دانا، شامل پنج داستان کوتاه با عنوان پنج‌گانه امیدواری است. داستان ها در فضای سورئال و دلهره آور روایت می شوند و موفقیت نویسنده در هماهنگ کردن این فضا با حوادث غیرطبیعی و منطق بخشیدن به داستان است.

در داستان اول، دستی بیگانه سعی دارد جای دست واقعی را بگیرد، آن را از جا بکند و خودش را که غیرطبیعی، غیرعادی است جزیی از طبیعت و وجود انسان کند، اما ممکن نمی شود.

در داستان دوم، پشه های سبز به شهر حمله می کنند، نظم اجتماعی را بر هم می زنند و نشانه‌های شومی می شوند بر تغییر رفتار و خلق و خوی  انسان ها.

در داستان کوتاه سوم با نام دیو، عده ای تلاش می کنند با دیوی که در ساختمان اداری شهر سکونت و بر شهر سلطه دارد مبارزه کنند. درواقع سه داستان نخست به نوعی  کابوس بشر را روایت می کنند. اینکه عاملی خارجی و غیرطبیعی از کنترل انسان خارج می شود و زندگی اش را تحت سیطره قرار می دهد و او در مقابله با آن زبون و مستاصل می گردد، از این رو ترس و وحشت بر فضای داستان ها حاکم است.

در داستان چهارم با نام کودک زخمی، مادری با کودک خود به سرزمینی که “دل های مردمانش امیدوار است” فرار می کند اما آسمان آن جا نیز خونین است، مانند آسمان سرزمینی که از آن جا فرار کرده و خون ،نشانه ناپاکی و مصیبت، ادامه دار است.

داستان پنجم با عنوان عشق من زمین، آخرین پنجگانه داستان است. در آخر، زمین را باید ترک کرد زیرا دیگر جای  زیستن نیست. نویسنده در توصیف آسمانِ زمین می نویسد: «در آسمانش خط مرزی وجود دارد از خط مرزی به سوی زمین آسمان لایه لایه می شود لایه آبی لایه سفید لایه نارنجی آخرین لایه قرمز است قرمزی چرک وسیاه …. سهم مردمان زمین همین یک تکه سیاه و تاریک است سیاهی چیزی نیست جز دود فشرده و متراکم که چون دیوار بر سر آدم ها خراب شده و عقل و عشق شان را ربوده است ….» همچنین این هشدار را می دهد که اگر هشیار نباشیم دیر یا زود اِفریت دود و آلودگی چون دیوی بر زمین مسلط می شود، آن زمان تلاش برای احیا و پاکی دوباره زمین ممکن نخواهد بود و چاره ای نمی ماند جز اینکه زندگی را در مکان دیگر و جای دیگر جستجو کنیم .

داستان در فکر اولیه و شیوه روایتی آن قابل ارزش است. شیوه روایت آن را، هم می توان نقطه قوت از نظر تکنیک داستان و هم نقطه ضعف آن به حساب آورد. داستان ها در معنا به هم مرتبط اند و از نظر پیرنگ و شخصیت ها مستقل و در پنج مقطع زمانی و مکانی مجزا اتفاق می افتند. این پراکندگی ممکن است باعث قطع ارتباط خواننده با موضوع اصلی و گیج شدن او شود، اما داستان ها در درونمایه مشترک هستند و نمادها کاربرد فراوان دارند، همین موضوع داستان را نجات می دهد. نویسنده در استفاده از نمادهایی همچون “کودک ، آسمان و دیو” بجا و موفق عمل کرده است. در داستان های نمادگرا نمادها مرکز ثقل داستان هستند به این دلیل که توجه زیادی را طلب می کنند و بار معنایی داستان روی آن هاست. حتی ارتباط و ساختار داستانی را شکل می دهند. آن چه از کلام و رفتار شخصیت های داستانی برمی آید عیان و در حد همان جمله یا ارزش رفتاری دارای مفهوم و تاثیر است اما نمادها و سمبول ها  در لایه ای عمیق تر  و با تاثیری غیر از برداشت استدلالی روی خواننده اثر می گذارند بدین معنی که خواننده با پیش زمینه ذهنی و اعتقادی با نماد ها ارتباط برقرار می کند نه برداشت منطقی . بنابراین نویسنده در داستان می بایست معنا و درون مایه داستان را به گونه ای در دل نمادها جای دهد تا کشف آن توسط خواننده ممکن و سهل باشد، در این بین نثر ساده با جملات کوتاه نویسنده کمک زیادی در حفظ ارتباط خواننده و داستان داشته است .

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

en_USEnglish