نیک او که از نیک او هرکس را نیکی است. گاتها
سیام اَمرتات ۱۳۸۹ خورشیدی، همزمان با چهارم شهریور ۳۷۴۸ زرتشتی خجسته است به جشن شهریورگان. کلمه شهریور در اوستا خشترهویریه است که در پارسی شده شهریور. جزء اول این کلمه بهمعنی قدرت و حکومت کشور است که کلمات شهر و شهریار از آن گرفته شدهاند و جز دوم به معنی آرزو شده؛ بنابراین معنی ترکیبی این واژه حکومت آرزوشده یا کشور خواستهشده میتواند باشد. دربارهی این جشن بیشتر بدانیم در گفتوگویی با شاهین سپنتا.
پیش از هر چیز بفرمایید آیا تمایزی هست میان شهریور باستانی و شهریور خورشیدی؟
گاهشماری یک دانش است و ایرانیان هزاران سال است که با این دانش آشنایی دارند و بنیان گاهشماری خورشیدی ایرانیان که امروز بهکار میبریم حاصل قرنها تلاش و کوشش ایرانیان است و یکی از دقیقترین گاهشماریهای جهان. گاهشماری فعلی ماههای ۳۱ و ۳۰ و ۲۹ روزه دارد چون بنیان طبیعی دارد.
بر این اساس مدت فصلها، بهتقریب، بهار ۹۲ روز، تابستان ۹۳ روز، پاییز ۸۹ روز و زمستان ۸۹ روز است؛ و چون مدت فصول یکسان نیست، مدت ماههای تشکیلدهندهی آنها نیز برابر نیستند؛ اما اگر تعداد روزهای ماه را ۳۰ شبانروز فرض کنیم، آغاز فصول طبیعی به دلیل متفاوت بودن مدت فصلهای مختلف با آغاز ماهها شروع نمیشود و یک آشفتگی در گاهشماری و زمان دقیق جشنها خواهیم داشت. البته درحال حاضر، هر دو روش طرفدارانی دارد و این باعث نوعی دوگانگی در زمان تعیین جشنها شدهاست.
اما بهترین پیشنهاد را برای ایجاد نزدیکی بین دو دیدگاه، موبد دکتر کورش نیکنام نمایندهی پیشین زرتشتیان ارائه دادند. بر مبنای این پیشنهاد، استفاده از همین تقویم است با ماههای ۳۱ و ۳۰ و ۲۹ روزه، با نامهای کهنی که نیاکانمان بر روزها قرار دادهاند، فقط با یک تفاوت: سی و یکم هر ماه را هم «اَوَرداد» بنامیم. به نظرم این پیشنهاد هم علمیست و هم نامگذاری روز سی و یکم پیروی میکند از یک الگوی کهن. به این ترتتیب آغاز فصول و زمان دقیق جشنها سر جای خود هستند و نیز زمان برگزاری مناسبتهای دینی هموطنان زرتشتی نیز دقیقتر رعایت خواهد شد و خدشهای به آن وارد نمیشود.
بنابراین چیزی به نام شهریور باستانی یا شهریور خورشیدی نداریم. مهم نگاه ماست به پدیدههای هستی، آنگونه که اشوزرتشت همیشه خواهان است، هماهنگ بر بنیان خرد و دانش زمان.
در جشن شهریورگان چه رسم و آیینی برگزار میشده است؟
در گاهشماری ایرانی، ششمین ماه سال و چهارمین روز از هر ماه شهریور نام دارد، از اینروی در روز شهریور از شهریور ماه یا چهارم ماه شهریور را جشن شهریورگان برگزار میکنیم. شَهریوَر به معنای «شهریاری آرمانی»، در گاتها یکی از فروزههای اهورامزداست و او را مینوی جوانمردی نیز خواندهاند.
جشن شهریورگان پیوندی نیز با استورهی نبرد، نخستین بشر (کیومرث)، با اهریمن دارد که با یاری امشاسپند شهریور بر اهریمن پیروز و دوران پیروزی و شهریاری بشر بر زمین آغاز میشود. در فرهنگ ایرانی از میان گلها، گل «شاه اسپَرغَم» یا «ریحان» ویژهی شهریور و جشن شهریورگان است.
دربارهی آیینهای این جشن، بیرونی روایت میکند «در شهریورگان آتشهای بزرگ میافروختند و عبادت خدا و ستایش او را زیاد میکردند و برای خوردن و دیگر شادمانیها به گرد هم جمع میشدند.»
دستورداراب پالتن نیز در «فرضیاتنامه» بر بنیان یک متن پهلوی کهن که در دسترس داشته به شایست و ناشایست «شهریور روز» پرداخته و به مواردی چون شادی نمودن، روزی دادن به لشکریان، بخشودن گنهکاران، دهشمندی به نیازمندان، دیدار با بزرگان و امیران اشاره میکند. همین تعابیر از آیینهای جشن شهریورگان را در سرودههای «مسعود سعد سلمان» و اندرزنامه «آذرپاد مهراسپندان» نیز بهخوبی میتوان دید.
اکنون، ایرانیانِ پایبند به باورها و آیینهای ایرانی در برخی از شهرها و روستاها در جشن شهریورگان گرد هم میآیند و نیایش همگانی میخوانند و چوبهای خوشبو و اسپند بر آتش میگذارند و با برنامههای شاد جشن شهریورگان را گرامی میدارند. خوشبختانه سال گذشته، انجمن موبدان پس از مدتی پژوهش و مشورت با صاحبنظران و مطالعه روی فلسفه نامگذاری روزها و آیینهای ویژهی جشنهای ایرانی، سرانجام در یک انتخاب شایسته، روز شهریور از ماه شهریور یا جشن شهریورگان را روز پدر ایرانی انتخاب و اعلام نمود، که بر شور و شوق برگزاری این جشن کهن در میان هموطنان خواهد افزود.
به چه دلیل در گاهشمار ایرانی، هر روز صاحب نامی است؟ اورمزد، بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمزد، خورداد، امرداد، …
ـ در فرهنگ ایرانی، نام روزهای ماه برگرفته از نام اورمزد، ایزدان (ستودههای مینُوی) و امشاسپندان (مِهین ایزدان) هستند. اینها همگی فروزههای اهورایی یا پدیدههای هستیاند که جهان را پایدار ساختهاند. از اینروی این نامها را بر روزهای ماه نهادهاند تا مردمان این نامهای درخور ستایش را همه روزه در اندیشهی خود داشته و بکوشند تا این فروزههای نیک همچون اندیشهی نیک، بهترین راستی، مهربانی و فروتنی، پیمانداری، دادگری و … را در درون خود بپروند و در اندیشه و گفتار و کردار خود به کار گیرند. پس منطق حاکم بر این حُسنِ انتخاب، افزون بر جنبهی آیینی آن، کمک به رشد و بالندگی همیشگی انسان و گسترش صفات نیک اخلاقی میان مردمان است.
ـ در تقویم زرتشتی هرگاه روزی همنام میشده با نام همان ماه، آن روز را جشن میگرفتهاند، مانند جشن شهریورگان، جشن تیرگان و… بهواقع درطول سال، هر ماه یک جشن به نام خود دارد.
ـ بهتراست بگوییم در «فرهنگ ایرانی» به فرخندگی همنامی روز و ماه، جشنی برپا میسازند. به این ترتیب در برخی ماهها یک جشن و در برخی چند جشن برگزار میشده است یا میشود. البته برگزاری جشن و شادی در فرهنگ ایرانی هرگز به یک یا چند روز در ماه و سال ختم نمیشود، بلکه همیشه و همه جا باید از اندوه و سوگواری پرهیز کرد. تلاش برای دستیابی به شادمانی درونی و بروز بیرونی آن، بهصورت برگزاری جشنهای شاد، یکی از بنیانهای فرهنگ ایرانی است.
روزهای جشن بهراستی آیا روزهای تعطیل و استراحت بودهاند یا فقط جنبه تقویمی و آیینی داشتهاند؟
در فرهنگ ایرانی، کار و کوشش جزئی از زندگیست و تعطیلی ندارد. برای همین به نظرمیرسد در ایران باستان ساعاتی از روزهای جشن را به کار و ساعاتی را به تنآسودن (استراحت) و برگزاری آیینهای شاد ویژه میکردند. هیچ گزارشی از خانهنشینی یا دست از کار کشیدن در روزهای جشن ازسوی نیاکانمان به دستمان نرسیده است. آن زمان که زندگی مردم پیوند بیشتری با طبیعت داشته، برگزاری جشنها در جاهایی عمومی برگزار میشده است، جاهایی مثل نیایشگاهها، جشنگاههای آذینبندیشده، در دامان طبیعت و کنار دوستان و آشنایان و پس از پایان یک روزِ کاری یا در پایان فصل کشاورزی که اوقات فراغت بیشتری داشتند.
به سخن دیگر، ارزش برگزاری جشنها ـ آنگونه که امروزه متداول شده- در خانه خوابیدن و کار نکردن نبود. ارزش جشنهای ایرانی در گردهماییهای شاد مردمی همراه با نیایش بود که این تضادی با ساعات کار در روز ندارد. البته طبیعیست که در روزهای جشن مدت ساعات کار با روزهای دیگر متفاوت باشد، اما کار بهمعنای متداول و قرارداد امروزی «تعطیل» نمیشد.
سه روز در هر ماه را به نامهای دیبآذر، دیبدین، دیبهمر میبینیم. هر سه به معنی آفریدگار. ویژهشدن سه روز در ماه و بهعبارتی سیوشش روز در سال به نام خداوند، آیا نشان از دیدگاه مذهبی دارد یا دلایل دیگری؟ و لفظ «دی»، پیشوند قبل از این نامها، به چه معنیست؟
دی همان دادار به معنی آفریدگار است، صفتی برای اهورامزدا. بله همانطور که شما هم اشاره کردید نام روزهای هشتم، پانزدهم و بیستوسوم هر ماه را، برای بازشناسی بهتر از هم بهترتیب دی به آذر، یعنی «روز دی که به دنبالش آذرروز خواهد آمد»، دی به مهر، یعنی «روز دی که به دنبالش مهرروز خواهد آمد» و دی به دین، یعنی «روز دی که پیش از دینروز قرار دارد» نامیدهاند.
روز اول هر ماه نیز اورمزد نام دارد؛ بنابراین با فرضِ ماه سی روزه، هر ماه به دو بخش هفت روزه و دو بخش هشت روزه تقسیم میشود، که هر چهار بخش با نام آفریدگار آغاز میشود که سرآغاز همه چیز است. شباهت این بخشهای چهارگانه در گاهشماری کهن ایران با نظام ماهِ چهارهفتهای باعث شده برخی احتمال دهند در دورهی ساسانی از این روزهای سهگانه، منسوب به «دی» همراه با روز یکم هرماه «اورمزدروز»، بهعنوان روزهای تعطیل استفاده میشده که البته شواهدی در این مورد ارائه نشده است.
چرا در کشوری که فقط دوازده روز در دوازده ماه سالش به طور ویژه به روز جشن و شادی سکه میخورده است، امروز تعداد روزهای عزایش اینقدر زیاد شده است؟
چون در فرهنگ ایرانی سوگ و اندوه شایسته نیست و افزون بر جشنهای ماهانه که شما اشاره داشتید، جشنهای دیگری نیز در طول سال برگزار میشده است. خوشبختانه روان جامعه ایرانی هنوز به آن بنیانهای کهن وفادارمانده و غم و ماتم را نمیپسندد؛ اما حاکمیتِ برخی گرایشهای مذهبی موجب شده که در تقویم رسمی از شمار روزهای جشن کاسته و بر شمار روزهای سوگواری افزوده شود که همگی جنبه مذهبی دارند ولی روز سوگواری ملی نداریم.