گفتگوی اختصاصی چوک با «مریم رییس دانا»
«شهناز عرش اکمل»
مریم رییس دانا نویسنده، مترجم، پژوهشگر و روزنامه نگار ایرانی است که سالهاست در خارج از ایران به سر میبرد. او در سال 83 موفق به کسب جایزه ادبی صادق هدایت برای داستان کوتاه «جزیره ای در دل تهران بزرگ» شد. همچنین در سال 1982 جایزه ادبی فستیوال داستان کوتاه اصفهان را برای داستان «آواز آ» را به دست آورد. از آثار داستانی رییس دانا میتوان به مجموعه داستان «به نام عبور» اشاره کرد که نشر نگاه آن را منتشر کرده است. در زمینه ترجمه نیز مجموعه اشعار و زندگینامه ژاک پرهور، شاعر فرانسوی از او به طبع رسیده است. سه کتاب «آثار و آرای صادق هدایت»، «نوشتههای پراکنده صادق هدایت»، و «هدایت در بوته نقد و نظر» نیز از نمونه آثار پژوهشی او هستند.
مریم رییس دانا در خارج از ایران نیز به فعالیتهای مطبوعاتی و فرهنگی خود در نشریات و رادیوهای فارسی زبان ادامه میدهد. او که دانش آموخته زبان فرانسه است، در حال حاضر به تحصیل زبان انگلیسی در چیفی کالج آمریکا اشتغال دارد. «متلک پتلک» آخرین اثر رییس داناست که در سال جاری از طریق سایت آمازون منتشر شده است. موضوع کتاب حول محور طنز میچرخد و از نظر سبکی قابل توجه است.نویسنده مفاهیم اجتماعی، فرهنگی، ادبی و… را با چاشنی طنز همراه و در قالب و فرمی جالب عرضه میکند. گفتگوی زیر به بهانه انتشار آخرین اثر انتشار یافته نویسنده است.
«متلک پتلک» آخرین اثر منتشر شماست که آن را روی آمازون منتشر کردهاید؟
بله. وبسایت آمازون این قابلیت را دارد که میتوان علاوه بر خرید و فروش کالاهای گوناگون، کتاب را نیز به هر زبانی منتشر، چاپ و پخش کرد، بدون صرف حتی یک دلار؛ فقط باید مهارت تکنیکی داشت که به لطف دوستان خوبی مانند آقای مهران زنگنه، نویسنده فرهیخته مقیم برلین این خوش اقبالی نصیب من و کتابم شد. به دیگر سخن، وبسایت آمازون
ناشر هم هست. ناشری بیادعا برای یاری به کتابهایی که شانس انتشار در ایران را ندارند. ازطرفی با شکل و شمایل کیندل هم قابل پخش است اما ترجیح من چاپ کتاب به همان صورت کلاسیک است به همین دلیل Matalk Patalak نسخه کاغذی دارد و نه اینترنتی. از معجزههای با شکوه قرن ما اینترنت است. اینترنت بسیار شباهت دارد به چراغ جادو! فقط کافی است کمی وقت صرفش کنید. شما را تقریباً به تمام آرزوهایتان میرساند.
قبل از شروع بحث میخواستم درباره ادبیات مهاجرت و مشکلات نویسندگان در رابطه با انتشار آثارشان توضیحاتی دهید.
به عقیده من، یکی از مشکلات نویسنده خارج از کشور سندرم «بلاک» است. یعنی دورهای که نویسنده و شاعر قدرت یا توان نوشتن را از دست میدهد. رهایی از این دوره برای هر نویسنده ای تفاوت دارد و نمیتوان گفت برای همه یک دوره زمانی یکسان دارد. چه بسا نویسنده ای بعد از گذر پنج سال به شکل انفجاری شروع به نوشتن کند، اما این اتفاق برای دیگری ده سال طول بکشد و برای آن یکی تا آخر عمر هرگز اتفاق نیفتد. گاهی گفته میشود نویسنده و شاعری که از مملکت رفت دیگر نمینویسد، صادق چوبک را هم مثال میآورند. شاید بخشی از این حرف حقیقت داشته باشد شاید هم کاملاً برعکس شود. نمونههای ایرانی و غیرایرانی کم نیستند که با مهاجرت نوشتن را کنار نگذاشتند، چون فکر میکردند بالاخره خواهند نوشت و بالاخره کتابشان را منتشر خواهند کرد و بالاخره هم این کار را کردند، مانند ناباکوف یا آگوتا کریستوف. اما چرا نویسندهای بلاک میشود؟ به نظرم پاسخ این پرسش نیازمند پژوهش زبان شناسی، روان شناسی، شخصیت شناسی و جامعه شناسی است. من از زاویه دید خودم میتوانم به مفهوم زبان اشاره کنم. در نظر بگیرید نویسنده ایرانی که به خارج از کشور میآید متوجه میشود که خواننده فارسی زبان در خارج از ایران به شکل متمرکز (ازنظر جغرافیایی) وجود ندارد. بنابراین پرسشی ماهوی نسبت به هویت زبان فارسی پیدا میکند. «چه بیهوده است فارسی نوشتن وقتی در اطرافمان به زبان دیگر سخن میگویند». درنتیجه تصمیم میگیرد آثار خود را به زبان کشوری که در آن زیست دارد بنویسد. این روند چند سال طول میکشد؟ نوشتن به زبان غیرمادری! زمانی اتفاق میافتد که شما حتی خوابهایتان به زبان دیگر باشد. رسیدن به این مرحله یعنی شما باید یک دانشآموز تمام وقت باشید، باید به زبان دوم یا سوم بخوانید، بنویسید، بشنوید و خواب ببینید. رماننویسی ایرانی مقیم هلندی را میشناسم که شانزده سال است کوشش میکند رمانش را به هلندی بنویسد. 16 سال است درحال ویرایش کتابش است، خط میزند، مینویسد، باز خط میزند و باز مینویسد. نوشتن آسان نیست، خاصه به زبان غیرمادری. خود من بعد از ده سال به این نتیجه رسیدم فارسی کلمه من است، خواب من است رویای من است. هر چند با زبان فرانسه و انگلیسی هم بیگانه نیستم و میتوانم در اقیانوس هر دو زبان خود را نجات دهم، اما در زبان فارسی میتوانم شناور شوم بدون خستگی و نفس نفس زدن. بعد از ده سال بالاخره به این نتیجه رسیدم که نخست به فارسی بنویسم سپس به زبان مقصد برگردانم. گاهی هم پیش آمده کلمه و جملههایی را به زبان غیرمادری خواب دیدهام یا به من الهام شده است ولی این لحظهها سخت نادر هستند.
زبان اصلیترین و نخستین برخورد نویسنده است با مخاطبش. دیگر هنرمندان مهاجرین چالش با محیط تازه را ندارند. به عنوان مثال بازیگر سینما، نقاش، موزیسین، عکاس و … دشواریهای یک نویسنده را ندارد. تابلوی نقاشی، عکس و موسیقی بلاواسطه با چشم و گوش مخاطب رابطه برقرار میکنند، نیازی به مترجم نیست. حتا بازیگر متنی را حفظ میکند و بعد اجرا اما نویسنده باید سالها دود چراغ بخورد تا غول چراغ جادو بیدار شود و معجزه ای بکند. نوشتن در محور زمان معنی پیدا میکند ولی هنرهایی که ذکر شد در نقطه صفر هم به ظهور میرسند. نوشتن نه فقط برای خالق اثر در زمان تعریف میشود، برای مخاطب خارجی نیز از این قانون دور نیست.
Matalk Patalak شامل ۱۱۸ قطعه کوتاه طنزآمیز در فرم لطیفه است که خودتان نام متلک بر آن گذاشتهاید. آیا برای این تعداد منظور خاصی داشتید. ۱۱۸ میتواند نمادین باشد؟
خیر هیچ دلیل و نمادی ندارد. درواقع ۱۲۰ قطعه متلک پتلک بود که درنتیجه خودسانسوری رسید به عدد ۱۱۸. کاملاً درست است متلکها طنز هستند و پتلک ها طنز نیستند. میتوانند به عنوان مثال شعر باشند یا داستانک.
متلکهای شما موضوعات خاصی را دربرمیگیرند. موضوعات فرهنگی، اجتماعی، ادبی و … شما حتی وضعیت ادبیات ایران را در بوته نقد قرار دادهاید. با غور در متن میبینیم که به طور کلی با وضعیت و شرایط موجود در دنیا شوخی کردهاید اما مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران بیش از همه زیر تیغ نقد شما قرار گرفتهاند.
سعی کردهام در انتقاد منصف باشم، بنابراین هر آنچه به نظرم در آن مقطع تاریخی یعنی زمان نگارش کتاب قابل نقد بوده با متلک بیان کردهام، مانند متلک بیستم (به نام جهان نسبیت)، آمریکا را به دلیل حضورش در عراق بسیار مقصر (زناکار) میبینم بابت رویدادهای دهشتناک امروز. دقت کنید این کتاب سال ۲۰۰۵ نوشته شده است؛ ده سال پیش. و امروز ببینید نتیجه این کنش سیاسی آمریکا در منطقه چیست؟ بچه حرامزاده ای به نام داعش خلق شده که دارد استخوان والدینش را هم میجود، به عبارتی واکنشهای تروریستی در اروپا و آمریکا همانا نتیجه کنشهای سیاسی غرب است در منطقه. اینکه میگویید مسائل ایران را بیشتر مورد انتقاد قرار دادهام درست است، برای اینکه من ایرانی هستم و آن هنگام ساکن ایران بودم. اکنون نیز ایران زیر پوست من تپنده است. اما در ده سال اخیر به فضاهای غیرایرانی نیز آگاهی بیشتری یافته و تجربه ای افزونتری به دست آوردهام و گمان میکنم در کتاب آیندهام به هر زبانی که باشد، با ساختار طنز البته، از تمام فضاهای پارادوکس کمیک نهایت استفاده را کرده و متلکهایم را خواهم پراند. به عنوان مثال درنظر بگیرید کلمه turkey هم معنی کشور ترکیه را میدهد و هم معنی بوقلمون. کلمه آواکادو در فرانسه معنی وکیل نیز میدهد. خب از این دست بازیها با کلمه البته با زیر ساختهای عمیق تر.
متن کامل Conversation در لینک زیر
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/12539-2016-02-02-06-02-02.html