Work

989
از زمانی که به کوشش زنده یاد غلام‌حسین ساعدی نشریه‌ی «الفبا» در پاریس منتشر شد، تا امروز ادبیات داستانی و شعر تبعیدی به زبان فارسی به زندگی خود در حاشیه ادامه داده است. در این میان ناشران کتاب فارسی در خارج از ایران دوشادوش فصل‌نامه‌ها و گاهنامه‌های ادبی در زنده نگه داشتن ادبیات تبعید و ادبیات زندان و مبارزه با سانسور و شکل بخشیدن به برخی گفتمان‌های تبعید نقش برجسته‌ای داشته‌اند.
 یکی از مهم‌ترین این ناشران و کتاب‌فروشان، شرکت کتاب در لس آنجلس است که از سال‌ها پیش به مدیریت بیژن خلیلی پاره‌ای از مهم‌ترین آثار ادبیات تبعید، از جمله مجموعه آثار صادق چوبک را انتشار داده است. مریم رییس دانا از سوی رادیو زمانه با بیژن خلیلی، مدیر شرکت کتاب در لس آنجلس گفت و گو کرده است. توجه شما را به بخش دوم و پایانی این گفت‏وگو جلب می‌کنیم:
 
مشتری‌هایی که برای خرید کتاب به شرکت کتاب مراجعه می‌کنند بیش‌تر چه قشری از ایرانیان جامعه اینجا را تشکیل می‌دهند؟
 
شرکت کتاب به دلیل شرایط خاص ـ بودن در خارج از کشورـ یک کتاب‌فروشی عمومی‌ست. انواع کتاب‌ها را در آن پیدا می‌کنید؛ کتاب‌فروشی تخصصی نیست. ما کتابفروش تخصصی زبان فارسی هستیم اما در زبان فارسی کتاب‌فروشی عمومی هستیم. تصور کنید به دریایی از کتاب‌های تاریخی‌ پیش از اسلام تا پس از اسلام و بعد دوره‌ی قاجار و بعد معاصر ـ پهلوی و جمهوری اسلامی. این سری کتاب‌ها بخش بزرگی از کتابفروشی ما را تشکیل می‌دهند، کتاب‌های به زبان انگلیسی و نیز دیکشنرهایی که مردم احتیاج دارند.
 
کتاب‌های فرهنگ انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی. کتاب‌های روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، کتاب‌های شعر کلاسیک، شعر معاصر، عرفان، رمان، رمان‌های تاریخی و ادبیات جهان ـ ترجمه شده به فارسی ـ همین‌طور کتاب‌های موسیقی، کتاب‌های کودکان. اگر بعد از انقلاب حدود نیم میلیون عنوان کتاب چاپ شده باشد، که شرکت کتاب لیست آن را دارد، ما از این نیم میلیون حدود بیست هزار کتاب در وبسایت شرکت داریم و در کتابفروشی حدود هفت تا هشت هزار عنوان کتاب.
 
برای داشتن این کتاب‌ها باید انتخاب کنیم که کاری‌ست بسیارمشکل. در چنین حجم بالای کتاب باید سلیقه مردم را هم در نظر گرفت و آن را پیش برد. البته چون مقدور نیست تمام کتاب‌ها را داشت، بخشی از کارمان پذیرش سفارش ازطرف مردم هم هست.
 
ـ آیا به جز جوانان ایرانی، آمریکایی‌ها هم از خوانندگان کتاب‌های انگلیسی درارتباط با ایران هستند؟
 
بله. نمونه‌ی سیاسی آن همین سه روز پیش بود. خانم رکسانا صابری که اخیراً کتابی منتشر کرده‌اند با من تماس گرفتند و گفتند قرار است در هتلی در هالیوود سخنرانی کنند. از من خواهش کردند کتاب‌شان را برای فروش به آنجا ببریم. همکار من روز پنج‌شنبه به آنجا رفت و حدود پانزده جلد از این کتاب به فروش رسید. این خریداران همه آمریکایی بودند. کتاب‌های مربوط به مسائل مختلف ایران، نه فقط سیاسی بلکه فرهنگی هم میان آمریکایی‌ها مخاطب دارد.
مثلاً منطق‌الطیرعطار ترجمه شده و ناشر آمریکایی دارد و میان ایرانی‌ها و فرنگی‌ها فروش می‌رود، همین‌طور شاهنامه فردوسی و متون کلاسیک دیگر. من می‌توانم به جرأت بگویم درطول هر روز حداقل یک کتاب توسط یک نویسنده ایرانی چه در زمینه معاصر چه در زمینه متون کلاسیک درحال ترجمه به زبان انگلیسی‌ست.
 
ـ هر روز یک اثر؟
حداقل یک اثر. و این بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی برای ملت ایران است. ما هرگز نمی‌توانستیم به چنین موقعیتی دست پیدا کنیم اگر ایرانیان که درحقیقت سفرای فرهنگی جامعه وملت ایران هستند به خارج از کشور نمی‌آمدند. اگر ما در سی سال گذشته به مهاجرت دست نمی‌زدیم هرگز فرزندان ایران چنین کاری را نمی‌توانستند انجام دهند. همین نیم ساعت پیش آقای پزشکی تلفن کردند و گفتند کتابی نوشته‌اند درباره‌ی سرطان سینه، راهنمایی‌شان کردم به یک ناشر آمریکایی. این مثال یک نمونه‌ی پزشکی‌ست، ازاین قبیل بسیار داریم.
من وقتی گفتم روزی یک کتاب فوکوس روی کارهای ویژه ایران است چه مسائل معاصر ایران و چه ادبیات ایران که در بازار جهانی منتشر می‌شوند. در چند سال آینده می‌توانم به جرأت بگویم تمام متون کلاسیک ایران به زبان انگلیسی وجود خواهد داشت و حتا از معاصرین. درحال حاضر نهضت بسیار بزرگی در زمینه‌ی ترجمه‌ی آثار صادق هدایت، صادق چوبک شروع شده است. هر روز که جلوتر می‌رویم حتا کارهای جدیدتر مانند رمان‌هایی که در ایران به زبان فارسی مورد استقبال قرارمی‌گیرند به انگلیسی ترجمه می‌شوند.
 
ـ مثلاً؟
برای مثال «دالان بهشت» یا «بامداد خمار» که درحال ترجمه هستند. درحقیقت می‌خواهم بگویم یک نهضت بسیار بسیار بزرگ در این زمینه وجود دارد که باعث خوشحالی و سرفرازی جامعه ایران است که چنین اتفاقی دارد می‌افتد.
 
ـ حال با توجه به رویدادهای مثبتی که در زمینه نشر کتاب‌های ایرانی در آمریکا ارایه می‌دهید، چه پاسخی دارید به آن بحث نه چندان تازه «جهانی نشدن ادبیات ایران»؟
من حاضر نیستم بگویم ادبیات ما در جای بسیار بالاتری قرار دارد، این نوع حرف‌ها غیرآکادمیک و غیرمسئولانه است. ادبیات ایران در سطح خودش ادبیات قابل قبولی‌ست. این کوشش که ما بتوانیم به زبان انگلیسی ادبیات خودمان را نشان دهیم باعث خواهد شد که ادبیات به سطحی بیاید که مورد توجه و بعد نقد و بررسی قراربگیرد و در این نقد و بررسی پویایی خود را به دست آورد و باعث جهانی شدنش بشود. اما این به آن معنا نیست که خودمان را راضی کنیم و فکر کنیم بقیه هیچ‌اند. بقیه هم خیلی کار کرده‌اند، فرهنگ‌های شرقی دیگر، فرهنگ غرب هم همین‌طور. همه دارند کار می‌کنند و ما هم به نوبه‌ی خود و درحد استعداد خودمان داریم کار می‌کنیم.
 
ـ برگردیم به کتاب‌فروشی. فروش سی‌دی موسیقی و فیلم چگونه است؟ آیا فیلم فارسی (صرف نظر از موضوع ارزشی آن) هنوز میان ایرانیان مخاطب دارد؟
 
در شرکت کتاب سی‌دی موسیقی‌های سنتی و پاپ به فروش می‌رسد و همین‌طور دی‌وی دی‌های قدیم و جدید. شرکت کتاب معروف شده است به داشتن سی‌دی های موسیقی سنتی، به‌خصوص در زمینه آموزش موسیقی سنتی، ولی به طورکل باید بگویم مردم همیشه به دنبال چیزهای نو هستند. وقتی بخواهند فیلم تماشا کنند به دنبال فیلم‌های تازه هستند. در بازار آمریکایی هم طبعاً مردم فیلم های بیست و پنج سال پیش را بسیار محدودتر خریداری می‌کنند، درمورد موسیقی هم همین است، اما موضوع دیگری که درارتباط با موسیقی الآن مطرح است همان دانلود کردن است.
 
طوری شده کمپانی‌هایی که موسیقی تولید می‌کردند دیگر به آن صورت تولید ندارند چون قدرت مالی‌اش را ندارند. در واقع ازطریق فروش سی‌دی‌ست که می‌توانند پول خواننده و آهنگساز و نوازنده و ارکستر را پرداخت کنند. برگشت سرمایه از طریق فروش سی‌دی‌ست، اما با دانلود کردن آن و به راحتی در اختیار قرار گرفتن آن، سرمایه گذاری روی آن بسیار پرخطر شده است.
 
ـ آیا به جز فروش کتاب و سی دی و نشر آثار، شرکت کتاب خدمات دیگری برای مشتری‌های خود دارد؟
ما وبسایت خیلی بزرگ داریم به نام کتاب دات کام1. دوستان و نویسندگانی که از داخل ایران این سایت را می‌بینند هیچ باورشان نمی‌شود شرکت چنین سایتی در خارج از کشور داشته باشد. پس کار ما محدود به فروش کتاب و سی دی نیست، بلکه شامل مجموعه‌ای‌ست از کارهای فرهنگی، و مردم می‌توانند با مراجعه به آن مطلع شوند چه کتاب‌هایی منتشر شده یا در دست تهیه است یا هر اطلاعات دیگری درباره‌ی آن به دست آورند. ضمن این که در بخش ۰۸ و ۴۱۱ ایرانیان هم ما اطلاعات شغلی و آدرس و تلفن‌هایی داریم که می‌توانیم در احتیار مردم قراردهیم.
 
ـ درمورد ۰۸ و ۴۱۱ بیش‌تر توضیح دهید.
 
از شروع کار شرکت کتاب، یک مرکز تلفن و مرکز اطلاعات ایرانیان درست کردیم که یکی از خدماتش دادن شماره تلفن بیزنس، آدرس و اسم به تلفن‌کننده ا‌ست. این کار پشتیبان انتشاراتی یلوپیج ایرانیان شرکت کتاب است. مثلاً شما تلفن می‌کنید می‌گویید شماره تلفن فلان رادیو یا رستوران یا سوپرمارکت را بدهید. این مرکز از ساعت هشت صبح تا هشت شب در تمام طول هفته فعالیت می‌کند.
 
ـ همان ۱۱۸ فعلی در تهران. اما چرا ۰۸؟
این مطلب خانم به سن شما قد نمی‌دهد. قبل از سال ۱۳۵۰ خورشیدی یعنی ۱۹۷۱ میلادی، مرکز اطلاعات تهران و شهرستان‌ها در ایران ۰۸ بود، یعنی شما باید ۰۸ را به جای ۱۱۸ می‌گرفتید. اما بعد از آمدن تلفن بین‌المللی، ما برای گرفتن مثلاً آمریکا باید کد ۰۱ را می‌گرفتیم یا برای انگلستان ۰۴۴ را، پس دیگر غیرممکن بود بتوانیم ۰۸ را ادامه دهیم؛ بنابراین مرکز تلفن از ۰۸ تبدیل شد به ۱۱۸. وقتی من به آمریکا آمدم می‌خواستم شماره تلفنی انتخاب کنم که مرکز اطلاعات ایرانیان باشد بنابراین ۰۸ را با آن نوستالژی‌اش برای مرکز اطلاعات جامعه ایرانیان انتخاب کردم یعنی یک ۹ و سه تا ۰۸ کنار هم.
 
ـ چه مشکلاتی در حوزه کاری‌تان دارید؟ به عنوان اقلیت، دور از سرزمین مادری، چه گرفتاری‌هایی در کار دارید؟
جامعه‌ی آمریکایی یک مِلتین پات2 است، یعنی مجموعه‌ای وجود دارد از اقلیت‌ها و قوم‌های مختلف، به‌خصوص در لس‌آنجلس. اینجا همه در صلح و سلامت با هم زندگی می‌کنند و کالاها و خدمات‌شان را به یکدیگر می‌دهند، کره‌ای‌ها، تایلندی‌ها، ژاپنی‌ها، چینی‌ها و … بنابراین از لحاظ تعصبات قومی، خوشبختانه چنین وضعیتی در امریکا وجود ندارد. اما این که ما به عنوان اقلیت چه مشکلاتی داریم، فرض کنید به عنوان یک ایرانی وارد فروشگاه کتاب چینی می‌شوید، اگر آشنایی به آن زبان نداشته باشید، نمی‌توانید خریدی بکنید.
همین مشکل را هم ما داریم اگر یک آمریکایی وارد اینجا شود ولی آشنا و علاقمند به فرهنگ ایران نباشد طبیعتاً خریدی نمی‌کند. جوانان ما هم اگر آشنا به زبان فارسی نباشند خریدی نمی‌توانند بکنند، بنابراین ما مجبور هستیم به دنبال مشتری‌های‌مان برویم و پیدای‌شان کنیم تا از ما خرید کنند و این بزرگ‌ترین مشکل ماست. ما نمی‌توانیم آدم‌هایی را که از این حوالی می‌گذرند به عنوان مشتری در نظر بگیریم.
 
 
ـ آیا حمایت‌هایی برای شما به عنوان ناشر و کتاب‌فروش وجود دارد؟ به عنوان مثال در ایران سهمیه کاغذ به ناشران تعلق می‌گیرد.
در آمریکا از این خبرها نیست، خوشبختانه و بدبختانه هیچ حمایتی نیست. دولت آمریکا به هیچ کس کمک نمی‌کند. مگر این که کسی از سازمانی یا بنیادی غیرانتفاعی گرانت3 بگیرد. برای گرفتن گرانت باید مراحل مختلفی را طی کرد. به عنوان مثال یک طرح پیشنهادی برای ساخت فیلم یا انتشار کتابی را به بنیادی ارایه می‌دهید. بنیادهایی که می‌توانند در زمینه‌ی گسترش آثار فرهنگی به مردم کمک کند. در این طرح توضیح می‌دهید که قصد دارید برای جامعه‌ی ایرانیان فلان کاری را با این اهداف انجام دهید.
یا با این طرح موافقت می‌کنند یا نه. و ما هرگز وقت نداریم دنبال چنین چیزهایی برویم. بیش‌تر دنبال این هستیم که کتاب‌ها را چاپ کنیم و در دسترس مردم قراردهیم. البته در کشورهای اروپایی مانند سوئد به ناشران کمک مالی می‌شود و ناشران ایرانی هم از این کمک‌ها استفاده می‌کنند. دولت سوئد پنجاه درصد هزینه چاپ یک کتاب را پرداخت می‌کند، این هزینه‌ها عبارت اند از صفحه‌بندی، حروفپینی، چاپ، طرح روی جلد، حق‌التالیف نویسنده و مترجم و … اما در آمریکا ناشران چنین امکاناتی ندارند چون اصولاً دولت دخالتی در امر انتشارات ندارد.
 
ـ و در خاتمه آیا صحبت خاصی دارید؟
 
سپاسگزار هستم از شما و رادیو زمانه که به کارهای فرهنگی لس‌آنجلس توجه نشان دادید.
 
1. www.ketab.com
2. Melting Pot
3. Grant

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

en_USEnglish