جنبش زنان نباید در جنبش عمومی ذوب شود، بلکه باید مستقل بماند
«اگر فعالین جنبش زنان بخواهند خواستههای خود را در حد وسیع مطرح کنند و به پاسخ برسند نباید در آن ذوب شوند تا بلکه بتوانند خواستههاشان را پیش برده، بر آن پافشاری کرده، به مبارزه ادامه داده و دست از حقوق خود برندارند. حتا اگر نظام دمکراتیک بر سر کار بیاید، باید بر سر حقوق اقلیتها و نهادینه کردن برابری، به شکل مستقل، به مبارزه ادامه دهند.»
متن زیر حاصل گفتوگوییست با آزاده کیان، استاد جامعهشناسی دردانشگاه پاریس ـ دیدرو. از دیگر فعالیتهای آزاده کیان میتوان به مدیریت مرکزآموزش، اسناد و تحقیقات ِ مطالعات زنان در همین دانشگاه اشاره کرد. او صاحب تالیفاتی چون، جمهوری اسلامی ایران: از خانهی رهبر تا دلیل دولت، زنان ایرانی در خانه و دولت اسلامی و بیست ساله بودن در ایران.
در وقایع پس از انتخابات ایران، بسیاری از زنانی که در اجتماعات اعتراضی حضور مییافتند از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و روانه زندان میشدند. برخی از آنها مورد تجاوز و شکنجه واقع شدند. شاخصترین پرونده در این میان مورد ترانه موسویست؛ طوریکه حتا روزنامه اعتماد ملی بهدلیل بازخوانی این پرونده توقیف شد و صدا و سیما با تولید یک فیلم ساختگی تلاش در تکذیب ماجرا کرد. عملکرد دیدهبان حقوق بشر در سازمان ملل در اینباره تا چه حد متناسب با فجایعیست که در ایران رخ میدهد؟
ـ به نظرم، گرچه دیدهبان حقوق بشر سازمان ملل در موضعگیریهایش این فجایع را محکوم کرد، اما اعلامیه ها و قطعنامه ها قابلیت اجرایی ندارند. موضعگیریها درواقع درجهت پند و اندرز به دولتهاییست که حقوق بشر را زیر پا میگذارند. درمورد پرونده تجاوزهای اخیرهم ـ بهخصوص این پرونده ـ به چنین گفتمانی بسنده شد و دنبالش گرفته نشد. این موضوع البته بازمیگردد به ساختار این کمیسیون. چنانچه میبینیم کشورهایی چون لیبی و سوریه، که خود به نوعی ناقض حقوق بشر در کشورهایشان هستند، در این کمیسیونها مسئولیت هایی دارند. کمیسیون سازمان ملل متحد متشکل از دولتها هستند و نه افراد مستقل. اما اگر مجمع عمومی سازمان حقوق بشر میتوانست قطعنامهای در جهت محکوم کردن نقض حقوق بشر، مثل اعدام و تجاوز در ایران صادر کند، آنوقت به لحاظ سمبلیک این موضوع اهمیت بیشتری پیدا میکرد. سازمانهای غیردولتی در تصمیمگیریها شرکت نمی کنند و بیشتر نقش ادوایزر را دارند، به همین دلیل هم موارد نقض حقوق بشر ازطرف این یا آن دولت یا حتا سازمان های حقوق بشر محکوم نمی شود، چون این دولت ها به تفاهمی میرسند تا محکومیتها خیلی به ضرر کشوری تمام نشود. حتا اگر در نتیجه این محکومیتها ایران محکوم شود چه اتفاقی میافتد؟ چه تدابیری اتخاذ میکنند؟ درصورتی که همه چیز خوب پیش برود، باز خیلی سمبلیک است.
ـ سالهای آخرحکومت شاه، پس از دیدار سازمان حقوق بشر، شاه و ساواک محکوم شدند و شاه بسیار نگران قضاوت این سازمان بود. این نگرانی در سران جمهوری اسلامی وجود ندارد؟
مدعی بود ایران کشوریست مدرن و کسی با عنوان زندانی سیاسی در آن اعدام نمیشود. اما چنین دغدغهای در جمهوری اسلامی وجود ندارد، بهخصوص برای احمدینژاد. در دولت خاتمی ابن موضوع اهمیت پیدا کرد که در صحنه بینالمللی چه گزارشهایی مطرح شوند. در دور دوم دولت رفسنجانی هم چون سیاسیت سرمایهگذاری شرکتهای خارجی مدنظر گرفته میشد، نسبت به این مساله حساسیت وجود داشت. مثلا ممکن بود حتا مذاکره بر سر پروژه نفت و گاز باشد ولی درکنارش مسایل حقوق بشر مطرح میشد. ضمن اینکه اتحادیه اروپا هم ، بهویژه در دورهی دولت خاتمی، با هدف گسترش روابط تجاری و دیپلماتیک با ایران، به موضوع احترام به حقوق بشر در ایران توجه داشت. احمدی نژاد به هیچوجه برایش اهمیت ندارد کشورهای غربی چه تفکری درباره جمهوری اسلامی دارند. درواقع یک سیاست غربستیزی دارد، مثل کشورهای آمریکای لاتین یا هندوراس؛ کشورهایی که نقض حقوق بشر برایشان اهمیتی ندارد. این کشورهای پوپولیستی با دموکراسی غربی که لازمهاش احترام به حقوق بشر است، رابطه خوبی ندارند. اما افکار عمومی کشورهای عربی برای احمدینژاد اهمیت دارد. این کشورها ایران را جایی می دانستند که در آن عدالت اجتماعی و آزادی سیاسی وجود دارد و تنها با کسانی برخورد میشودکه به قول دولت ایران قصد براندازی نظام را دارند. اتفاقات اخیر پس از انتخابات تا امروزـ مانند مفقودشدهها، شکنجه شدهها، کشتهشدهها، (حتا از فرزندان نظام، مثل روح الامینی، کسانی که نمیشود گفت برانداز نظام بوده اند)، تظاهرات میلیونی در خیابانها و …ـ افکار عمومی کشورهای عربی را، که نسبت به احمدینژاد سمپاتی داشتند، عوض کرد. در سال 2006 با حمله اسراییل به جنوب لبنان و در ادامهی حمایت حزب الله ایران از حزبالله لبنان، احمدینژاد در کشورهای عربی بسیار طرفدار پیدا کرد. در یک نظرسنجی از سوی الجزیره دو نفر انتخاب شدند، سید حسن نصرالله و بعد احمدینژاد. این روزها اما محبوبیتاش را ازدست داده است. اگر سازمان حقوق بشر با مراجعه به ایران گزارش درستی تنظیم کند، خیلی به ضرر ایران و احمدی نژاد تمام خواهد شد.
ـ در سالهای اخیر جنبش زنان، بهعنوان یکی از جنبشهای پیشرو، خواهان تغییر در قوانین تبعیضآمیز بوده و برابری حقوق زن و مرد را هدف قرار داده است، و بخشا زیر چتری که به جنبش سبز موسوم شده، به پیگیری مطالبات خود میپردازد. بهمنظور مطرح شدن این مطالبات بهطور صریح و آشکار چه باید کرد؟
ـ در درجه اول باید گفت فعالین جنبش زنان در ایران، مثل همه جای دنیا، متشکل از اقشار متوسط و تحصیلکرده جامعه هستند و خواستهاشان لزومن همان خواستهای زنان فرودست جامعه و شهرستانها نیست، بهعبارت دیگر جنبش نتوانسته با آحاد زنان در ایران، رابطه برقرار کند. بخشی از این ایراد برمی گردد به اینکه فعالین زنان امکان دسترسی به زنان دیگر را ندارند. فعالین کمپینها زندانی و دستگیر میشوند و این خود مانع گسترش جنبش است. استفاده از تریبونهای مختلف بیشتر اثرگذار است تا رفتن به زندان. بایست ادبیاتی بهکار گرفته شود که زنان بیسواد و کمسواد هم بتوانند درک کنند. یکی از این تریبونها میتواند استفاده از مراسم و امکانات مذهبی مانند روضهها، ماه محرم، ماه رمضان، مراسم افطاری و … باشد، درحالیکه فعالین لاییک جنبش از این امکان استفاده نمیکنند. در این مراسم تجمع زنان وجود دارد و جنبش می تواند بهنفع خود اطلاعرسانی کند؛ البته معنای این حرف ذوب شدن در چیزی نیست. بلکه بهدست آوردن شناخت بیشتر از جامعه ی خود است همانطور که زنان ضدفمینیست و مذهبی از این امکانات به نفع اندیشههای ضدفمینیستی استفاده میکنند. معتقدم بسیاری از زنان در ایران خواستشان درجهت برابریطلبیست، حتا زنان دهات، اما از کمپین و جنبش زنان بیاطلاعاند. پس اشکال از عدم سازماندهی و نبود شبکههای ارتباطیست. این وسط برنده زن ایرانیست نه زن مذهبی یا غیرمذهبی. حالا جنبش زنان با حفظ خواستههای خود وارد جنبش سبز شده که البته خیلی فراگیر است، گرچه برای قضاوت خیلی زود بهنظر میرسد.
درصورتی که “جنبش سبز” در آینده پس از پیروزی مطالبات و رسیدن به آرمانهایش، باز هم شاهد پایمال شدن حقوق زنان در آن باشیم، آیا نخستین مقصر ماجرا خود فعالین جنبش زنان نیستند؟
ـ بستگی به وزنه قدرت دارد که کدام طرف برگردد. اگر فعالین جنبش زنان بخواهند خواستههای خود را در حد وسیع مطرح کنند و به پاسخ برسند، نباید در آن ذوب شوند تا بلکه بتوانند خواستههاشان را پیش برده، بر آن پافشاری کرده، به مبارزه ادامه داده و دست از حقوق خود برندارند. حتا اگر نظام دمکراتیک بر سر کار بیاید، باید بر سر حقوق اقلیتها و نهادینه کردن برابری، به شکل مستقل، به مبارزه ادامه دهند. مستقل به این معنا که با گروههای دیگر اتحاد کنند، اما استقلال خود را به عنوان مدافع حقوق زنان حفظ کنند. باید از جنبشها در سطح بین المللی درس بگیریم. مهمترین درس این است: هر عقبنشینی ازدست دادن یک حق.
پیوندها: