نقدی بر داستان کوتاه هاتداگ کاسکو
در سالهای اخیر نگاه به جامعه به عنوان مجموعهای از ساختارها، نهادها و روابط اجتماعی از سوی برخی جامعهشناسان مانند زیگموند باومن و ژان فرانسوا لیوتارد با انتقاداتی مواجه شده است. بهزعم این جامعهشناسان برای فهم نظام جامعه، باید وجوه اجتماعی تا سطح ساختارهای فردی، تجربه ذهنی و کنشهای متقابل خرد اجتماعی تقلیل داده شود تا از مفاهیم مدرن و کلی جامعه شناسی همانند سرمایه داری، صنعتی شدن یا پروژه دولت/ملت، به مفاهیم پسامدرن و قابل دسترس از واقعیت، چون جامعه چند فرهنگی، دوگانگی، هرج و مرج و فنآوری اطلاعات و غیره رسید. البته جامعه شناسانی چون هابرماس نیز معتقدند که مدرنیته پروژه ای ناتمام است که با افزایش دموکراسی و آزادی کامل می شود و جامعهشناسان پستمدرن اصولاً افرادی واداده و بدبین هستند.
فارغ از اینکه کدامیک از نظریههای فوق را بپذیریم، مفهوم جهانی شدن در قرن بیست و یکم، سمت و سوی تفییرات اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است. یکی از این تأثیرات افزایش رقابت انسانها برای بقا و حفظ ظواهر زندگی است.
در داستان کوتاه «هاتداگ کاسکو» نوشته مریم رئیسدانا، اگر فروشگاه کاسکو را جامعه انسانی فرض کنیم، آدمیان برای مصرف بیشتر متأثر از شعارهای فریبنده تبلیغاتی در رقابتی طاقتفرسا دیده میشوند. افرادی که دیوانهوار دنبال پر کردن سبدهای خرید خود هستند و در انتهای این مسابقه هولناک خود را مهمان غذایی میکنند که تمثیل جامعه مصرفی و پر سرعت امروزیست.
نویسنده با ارائه این تصویر کلی با ظرافت، خواننده را در تجربهای کوچکتر از یک کنش اجتماعی، یعنی غذا خوردن در جمع سهیم می کند تا مفهومی عمیقتر از جامعه چند فرهنگی، از هم گسیختگی و هرج و مرج را توسعه دهد. خانواده مکزیکی، صف اتومبیلها و نیاز به سوخت بیشتر، مادر جوان معتاد و پسر خردسالش، حتی زوجی که راوی یکی از آنهاست تکههایی از این مدل اجتماعی قرن بیست و یکم هستند. نویسنده با نگاهی دلسوزانه از زبان راوی شرح حال مادری را می دهد که اکنون خود را باخته و بدبینانه آیندهای آکنده از عقده و خشونت را برای پسربچه پیشبینی می کند.
آیا سیاستهای معطوف به جهانی شدن با خیل عظیمی از انسانها اینگونه رفتار نکرده است؟
آیا رقابتهای جانکاه امروزی قربانیانی غیر از بشر و محیط زیست داشته است؟
داستان «هاتداگ کاسکو» در عین کوتاهی فریاد بلند دادخواهی سر داده است.
امیر حسنزاده
می ۲۰۲۲، ونکوور