آثار و کارها

sepanta noroz

تا نوای هفت سُرنا در گلستان جان دمید     خوابِ دیرین شد زچشمان زمستان ناپدید

روزگارا، هفت سُرنا را به گوش جان‌ نواز     چشم را بیدار دار و سینه‌ها را پر امید

روزگارا، گلشن نوروز را پربار کن         شهد پیروزی به کام مرد و زن بسیار کن

ابر را جان‌بخش ساز و ماه را آیینه دار         بددلان را دور، با ما نیکوان را یار کن

روزگارا، تازه شد هستی در آغاز بهار        جشن جمشید جهان‌بین را جهان آرا بدار

مهر افزون کن درون سینه‌ها درسال نو          فرّ شادی را به جام زندگی از نو بیار

روزگارا، جشن ما را نو به نو جاوید ساز      سینه را پرمهرتر از سینه جمشید ساز

رنج را آسان بنه بر مردم برگشته بخت        چشم نیکومردمان را دیده خورشید ساز

 

1ـ آیا ایرانیان باستان نیز مانند ایرانیان امروز اصرار داشتند که حتمن خوان نوروزی‌شان شامل هفت تا سین باشد؟

 – از دیرباز گستردن خوان ویژه با خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های گیاهی در همه جشن‌‌های ایرانی متداول بوده است که به نظر می‌رسد ریشه در آیین مهر داشته باشد. بر خوان نوروزی نیز به نشانه هفت امشاسپند، هفت خوراکی با منشاء   گیاهی می‌نهند که معمولن عبارتند از سبزه، سماق (سماک)، سمنو، سیب، سرکه، سیر و سنجد که از اجزای ثابت و نمادین «هفت سین» هستند. اما افزون بر «هفت سین» نامبرده سفره نوروزی، برخی دیگر از پیوست‌های سفره هفت سین هم‌چون کتاب، آیینه و آب، شمع، سکه، ماهی قرمز، نان، سبزی، شیرینی، تخم‌مرغ رنگ کرده، گل وگلاب و… نیز هریک به نوبه خود بر زیبایی این «خوان نوروزی» می‌افزایند.-         

2ـ این شایعه چه‌قدر به واقعیت نزدیک است که در گذشته هفت‌شین به جای هفت‌سین داشته‌ایم، و با ورود اسلام به ایران، هفت شین ‌به هفت‌سین تغییر نام داده است؟

در ایران و برخی نواحی افغانستان، تاجیکستان، هندوستان و ترکیه سفره هفت‌سین  گسترده می‌شود. البته در برخی شهرهای شمال افغانستان، از هفت میوه خشک هم‌چون زردآلو، کشمش، بادام، پسته، گردو، سنجد و فندق نیز استفاده می‌کنند. اما در جمهوری آذربایجان اهمیت عدد هفت فراموش شده ولی هم‌چنان از انواع خشکبار و مغزها بر سفره هفت‌سین استفاده می‌شود.

برخی بر این باورند که خوان نوروزی در ایران باستان “هفت شین” نام داشته است و استناد می‌کنند به این بیت از رودکی: «شهد و شیر و شراب و شکرناب / شمع و شمشاد و شایه اندر خوان». با این حال به نظر می‌رسد که برخی از اجزاء این سفره در این بیت که با شین شروع می‌شوند مثل شمع و شیر چون خوراک با منشاء گیاهی نیستند نمی‌توانند با دیگر اجزای اصلی سفره سازگاری داشته باشند و اگر بنا بر آن بود که از گیاهانی که نام‌شان با شین شروع می‌شود استفاده کنند، شنبلیه و شوید و شاهی در دسترس بودند و نیازی به گذاشتن شیر و شمع نبود. در ضمن شایه نیز به معنی «میوه» است و نام میوه یا گیاهی خاص نیست.  و اما حاجی فیروز کیست؟

3ـ حاجی فیروز کیست و چرا خود را سیاه می‌کند؟

حاجی فیروز پیک بهار است که گرم شدن و سبز شدن زمین و نو شدن سال را نوید می‌دهد. اکنون با  رازگشایی استوره‌های میان رودان در متن اکدی نوخوانده، ریشه‌های مشترک این استوره‌ها بیش از گذشته آشکار شده است. بر بنیان این استوره کهن، ایشتر، ایزد بانوی زایش و باروری، پس از سفر به جهان فرودست، دیگر امکان بازگشت به جهان فرادست را نمی‌یابد. از این‌روی زایش و باروری بر زمین بازمی‌ماند. پس خدایان به چاره‌جویی می‌نشینند و چنان می‌خواهند که ایشتر جانشینی برگزیند تا او را به‌جای خود به جهان فرادست بفرستد. ایشتر همسر خود دوموزی را برمی‌گزیند، تن‌پوشی سرخ بر تنش می‌کند، روغنی خوشبو به سر و روی سیاهش می‌مالد، ساز “نی” در دستش می‌گذارد و او را به جهان فرادست می‌فرستد تا روی زمین آید و گیاهان را زندگی بخشد. بالا آمدن دوموزی و سبز شدن گیاهان هر سال هم‌زمان با فرا رسیدن بهار و نوروز ما ایرانی‌هاست و چنین به نظر می‌رسد که “حاجی فیروز” امروز، خویشاوند همان “دوموزی” کهن است که همچو او با جامه‌ای سرخ و چهره‌ای سیاه و دایره زنگی در دست، نوید بخش نوروز است. این چهره استوره‌ای در نواحی مختلف ایران و دوره‌های مختلف با نام‌هایی چون «حاجی فیروز» یا «میر نوروزی»، «ننه نوروز» یا «بابا نوروز» شناخته می‌شود.

4ـ ایرانیان آخرین روز جشن نوروز، سیزدهم فروردین ماه، را ناخجسته می‌دانند و با رفتن به دشت، به طور نمادین نحسی آن را از خانه به درمی کنند. این رفتار آیا ریشه در داستان آرش دارد، قهرمان ایرانی که در همین روز، درحالی‌که صلح را در ایران برقرارمی کند، اما جان خود را از دست  می‌دهد؟

در فرهنگ ایران نه تنها هیچ روزی نحس نیست، بلکه همه روز های سال نیکو و فرخنده هستند و به‌دلیل همین فرخندگی، آیین‌های شاد و سرورانگیزی نیز در این روزها برپا می‌شود و روز سیزدهم همه ماه‌ها و به‌ویژه روز سیزدهم فروردین نیز در همین شمار است. در این مورد ابوریحان بیرونی در « آثارالباقیه » ضمن نکوداشت نیاکان و یادکرد باورهای مردم در ایران پیش از اسلام با اشاره به فرخنده بودن روز 13 در همه ماه‌های ایرانی تاکید می‌کند که “ایرانیان باستان هر روز از ماه را به نامی خواندند و سیزدهمین روز هر ماه تیرروز نامیده می‌شود و تیر نام فرشته‌ای عزیز و نام ستاره‌ای بزرگ و نورانی و خجسته است“. در فرهنگ ایرانی، سیزدهمین روز از فروردین ماه (همانند سیزدهمین روز از همه ماه‌های سال) به نام  ستاره «تیر» یا «تِشتَر» که در باورهای کهن ایزدباران و ترسالی بوده، نامگذاری شده است. بر این پایه، مردم پس از برگزاری جشن‌های نوروزی، در سیزدهم فروردین ماه به پاس همه داده‌های اهورایی به نیایش پروردگار یکتا پرداخته و در حالی‌که در کوه و در و دشت گرد می‌آمدند، در کنار مناظر زیبای طبیعی به شادی و پایکوبی می‌پرداختند و با یاد ایزدباران یا همان تیر (تشتر) از خداوند خواهش باران یا طلب برکت و خرمی می‌نمودند. درحقیقت، «سیزده به‌در»  یکی از جشن‌های طلب باران بوده که همه ساله در آستانه تابستان بزرگ و در دل بهار طبیعت برگزار می‌شده است.

اهمیت بیرون رفتن از خانه و پناه‌بردن به دامان طبیعت و سپاس‌گزاری به درگاه پروردگار در روز تیر از ماه فروردین به‌حدی بود که خانه‌نشینی و بی‌اعتنایی به جلوه‌های زیبای طبیعت در این روز کاری ناپسند شمرده می‌شد و به زبان دیگر، ناسپاسی به درگاه پروردگار به‌شمار می‌رفت. از این روی همگان یکدیگر را به نیایش پروردگار، یادمان     ایزدتیر و خواهش برکت و گشت و گذار و بیرون رفتن از خانه در این روز فرامی‌خواندند؛ چنان‌که امروز نیز چنین است و خوش‌بختانه هنوز هم پس از هزاران سال شاهد هستیم که در روز تیر از فروردین‌ماه، گردهمایی بزرگ ایرانیان در طبیعت برپا می‌شود و همگان در نخستین ماه سال و در بهار زیبا، سالی سرشار از آبادانی و خرمی از درگاه اهورای ایران خواستارند. اما اگر هم کسی به ارتباط استوره آرش کمانگیر با سیزده‌به‌در باور داشته باشد باید از او پرسید: اگر آرش در چنین روزی جان خود را با اراده خویش، شجاعانه، در راه پاس‌داشت مرزهای ایران زمین و یکپارچگی سرزمینش پیش‌کش می‌کند، آیا این دلیلی منطقی برای به‌اصطلاح “نحس” شمردن چنین روزی خواهد بود؟

5ـ خواستگاه انتخاب نام برای هر سال چیست؟ مثلن امسال سال ببر است.

         نام نهادن سال‌ها به اسم جانوران براساس گاه‌شماری دوازده حیوانی، ریشه در روش اخترشناسی و طالع‌بینی چینی (ختا و ایغور) دارد و به‌نظر‌می‌رسد که این گاهشماری در دوران حکومت‌های ترک‌تبار غزنویان و سلجوقیان به فرهنگ ایرانی وارد شده است. حتا در دوران سلسله‌های ترک‌تبار دیگر هم‌چون صفوی، افشاری و قاجاری نیز استفاده از نام‌های ترکی کهن این حیوانات، که در تقویم ختائی به‌کار می‌رفته، در ایران رایج بود تا این‌که طبق مصوبه مجلس شورای ملی در یازدهم فروردین 1304 خورشیدی، این روش منسوخ اعلام شد. در آن مصوبه آمده بود: “ترتیب سال‌شماری ختا و ایغور که در تقویم‌های سابق معمول بوده از تاریخ تصویب این قانون منسوخ خواهد بود“.

6ـ پس از این‌که برای نخستین بار سازمان ملل نوروز ایرانی را به‌عنوان یک مناسبت بین‌المللی رسمیت داد، شما طرح اتحادیه نوروز را مطرح کردید. چه‌قدر فکر می‌کنید این پیشنهاد قابل اجرا باشد؟

این پیشنهاد بیشتر به “ضرورت” ایجاد اتحادیه نوروز و “اهمیت” آن می‌پردازد، اما قطعن موانع زیادی برای اجرایی کردن پیشنهادهایی از این دست وجود دارد. شاید بزرگ‌ترین موانع گرفتاری‌های سیاسی و درگیری‌های نظامی باشد که منطقه ما با آن دست به گریبان است. از این‌روی در این پیشنهاد تاکید شد که می‌توان در چند گام به اجرایی شدن آن پرداخت. نخستین گام، هم‌گرایی فرهنگی‌ست که بنیادش بر جشن جهانی نوروز و اشتراکات زبانی و ریشه‌های تاریخی مشترک این کشورها خواهد بود و به‌تدریج طی یک دوره زمانی تعریف‌شده می‌توان با برطرف کردن موانع به گام‌های دیگر نیز پرداخت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

fa_IRفارسی