آثار و کارها

1

دیدیه پِرون، لیبراسیون، ژانویه 2010

در سه ماه گذشته، سینماهای پاریس نمایشگر فیلم دیگری درباره‌ی ایران بودند: شهبانو و من، فیلمی به مدت یک ساعت و نیم از ناهید پرسون سروستانی. به جرأت می‌توان گفت فیلمساز دوئل می‌کند، چراکه فیلم برخوردی‌ست میان یک فعال سابق سیاسی که علیه حکومت شاه مبارزه می‌کرد با شهبانوی آن حکومت؛ اما هر دو تبعیدی به دلیل سرنگون شدن همان حکومت.

«دیدار با بهترین دشمنم» را شاید بتوان به‌عنوان سوتیتر ِمستندِ شهبانو و من درنظرگرفت، فیلمی که شرح می‌دهد چه‌گونه یک کمونیست قدیمی تصمیم می‌گیرد به شهبانوی سابق ایران، فرح پهلوی، همسر شاه، نزدیک شود. ناهید پرسون سروستانی، فیلمساز، به‌خاطر می‌آورد وقتی کودک فقیری بیش نبود با پدری بسیار بیمار، زن جوان بیست و یک ساله‌ای را در تلویزیون می‌بیند که در جشن ازدواج باشکوهی به همسری پادشاه، محمدرضا پهلوی، درمی‌آید. پری افسانه‌ای همین‌طور که در خیال دختر می‌چرخد بذر شورشی می‌شود در وجود نوجوانش. مبارزه را با فعالیت در یک شاخه از گروه کمونیستی آغاز می‌کند، در تظاهرات‌هایی شرکت می‌کند که منجر می‌شود به فرار شاه از ایران به همراه همسر و فرزندانش، آوارگی‌اش از این کشور به آن کشور و سرآخر ایران است که شاهد بازگشت پیروزمندانه‌ی آیت الله خمینی‌ می‌شود. رژیم جدید به‌سرعت پاکسازی کمونیست‌ها را آغاز می‌کند. برادر دختر (فیلمساز) دستگیر و به دار آویخته می‌شود. خانواده دختر را از ایران خارج می‌کنند، دو سال به شکل قاچاق در دبی زندگی می‌کند و درنهایت با پاسپورت قلابی در سوئد پناهندگی می‌گیرد. سروستانی هنوز در سوئد زندگی می‌کند و از سال 2000 به بعد چندین مستند درباره‌ی ایران ساخته است. فحشا زیر حجاب، نام فیلمی‌ست که سال 2007 در کشورش به خاطر آن بازداشت می‌شود. میل به دیدار بیوه شاه، از احساس مبهمی برمی‌آید، وانگهی فیلم با پرسش‌های صدای راوی (فیلمساز) تنفس‌های به موقعی می‌دهد.

فیلمساز ازطریق این زن ثروتمند که خاطراتی از شوهرش را جاودانه می‌کند، در جست‌وجوی چه چیزی‌ست؟ زنی که هم از اشتباهات سلطنت می‌گوید و هم از امتیازات مدرنیته‌ای که رژیم سابق به جامعه داد.

جالب‌ترین قسمت فیلم، نمایش بی‌اعتمادی متقابل بین دو زن است. فرح پهلوی هنوز عادت خود به حفظ مرتبه را حفظ کرده است. با سقوط شاه گرچه تاج خود را ازدست داده اما اصلش را نه و تا جایی که امکان دارد هم از سلطنت دفاع می‌کند و هم از رنجی که در حال حاضر مردم ایران متحمل هستند.

فیلمسازمجذوب این خانم غیراشرافی (دختر افسر ارتش، دانشجوی معماری سابق) می‌شود، کسی که بعد ملکه و بعدتر معزول، البته نه اینکه به این دلیل در بدبختی و فلاکت زندگی کند؛ بلکه سروستانی درآپارتمانی بسیار مجلل در پاریس شرفیاب می‌شود، بعد ملاقات‌هایش با شهبانو در خانه‌ای زیباست در آمریکا و سپس جشن خیریه‌ای برای شام و سخنرانی سلطنت‌طلبان، خاکسپاری خانم پومپیدو و نهایتن اقامت شهبانو در رم با پرواز جت اختصاصی به دعوت والنتینو…

فیلم درآخرین ملاقات با جوشش دردی دایمی به پایان می‌رسد، درکی از ناامیدی مطلق سیاسی: دختر مردم که از انقلابی‌ها خیانت دیده سعی می‌کند با بازماندگانی که خود زمانی ظالم بودند و توسط ساواک تقویت می‌شدند ـ ساواکی که به دستور شاه 5000 نفر پلیس مخفی و شکنجه گر داشت ـ به نوعی ازهمدردی شخصی و تاریخی برسد.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

fa_IRفارسی