فیلم «کسی از گربههای ایرانی خبر ندارد» از بهمن قبادی که باعنوان «گربههای ایرانی» در سینماهای پاریس اکران است، معماریاش بر موسیقی بناشده است، با داستانی بهگفتهی فیلم واقعی؛ داستانی تلخ در ابعاد گوناگون اجتماعی. فیلمی موزیکال ـ تراژیک که تراژیک بودن تصاویر و داستان با حضور موسیقی به اعتدال میرسد. شوخیهای نادر دقایقی هستند که به بیننده در سینما فرصت نفس کشیدن میدهد. «گربههای ایرانی» گرچه ازنظر دستهبندی جزو فیلمهای اکشن بهشمار نمیآید، اما هیجانی که در طول فیلم گریبانگیر مخاطب میشود، میتوان گفت آنرا بهطریقی از این ویژگی برخوردار میکند. نماهایی تاریک از زیرزمینها، راه پلههای باریک از محل زیست مخفی آهنگسازان و خوانندگان جوان از امتیازات بصری فیلم محسوب میشود، بهخصوص صحنهی تمرین یکی از گروههای موسیقی در طویلهی خارج از شهر تهران کهای کاش کمی بیشتر روی صورت گاوها بههنگام نواختن موسیقی مکث میشد. درعوض شاهد نماهایی هستیم به تکرار، چه در خود فیلم و چه به قرینه در خارج از فیلم، همه نشان از فلاکت و زشتیهای فقر در تهران. تیتراژ پایانی و بلند فیلم نیز کمی باعث خسته شدن تماشاگران در سالن سینما میشود، حتا برای بییندههای پرحوصله فرانسوی.
با این یاداشت کوتاه و گزیده گفتوگوی نوولابرواتور با فیلمساز بیشتر درباره فیلم بدانیم.
ـ چرا دراین فیلم سبک متفاوتی را در مقایسه با فیلمهای قبلیتان انتخاب کردید؟
ـ درفیلم آخرم، سعی بر این بوده که به ریتم و تحرک پرتلاطم زندگی در تهران نزدیک شوم. میخواستم پایتخت را از زاویه دیگری نشان دهم.
ـ نخستین بار است که در یک شهر، تهران، فیلمبرداری میکنید. چرا منطقه کردستان را کنار گذاشتید؟
ـ تا به حال چند فیلم کوتاه از شهر زادگاهم، بانه، ساختهام. به چند دلیل علاقه داشتم گربههای ایرانی را در تهران بسازم، یکی اینکه بیشتر مردم میگفتند، من فقط از کردستان فیلم میسازم. ازطرف دیگر، دولت ایران و برخی سینماگران ایران مرا بهعنوان جداییطلب ِکُرد سرزنش میکردند. واقعن فکر احمقانهایست. درمورد آن فیلمها باید گفت هیچ ضرورتی وجود نداشت بود که در شهر فیلمبرداری شوند، اما پروژهای داشتم به نام «60 ثانیه دربارهی ما» که داستانش در تهران میگذشت. تهیه این فیلم دو سال طول کشید و سرآخر هم اجازه پخش نگرفت. دو سال را از دست دادم… تا اینکه با گروههای زیرزمینی موسیقی آشنا شدم. هیجان این کار مرا به سوی خود کشاند. بعد یک دوربین اسایدوکا خریدم. با این دوربین دیگر نیازی به گرفتن مجوز از سوی دولت نبود و مایل بودم هرچه سریعتر دوربین را امتحان کنم، درعرض سه هفته بدون مجوز و بیوقفه فیلمبرداری را تمام کردم…
ـ در بیشتر فیلمهای شما، موسیقی و آهنگساز نقش مهمی دارند. اهمیت دادن به این دو موصوع دلیلاش ناشی از چیست؟ آهنگساز هستید؟
ـ من عاشق موسیقی هستم. اگر فیلمساز نمیشدم حتمن یا آهنگساز میشدم یا خواننده. نواختن ساز کوبهای را میدانم و دوستانم میگویند که صدایم بد نیست! درحال حاضر مشغول ضبط اولین آلبوم خودم هستم.
ـ نخستین باریست که کسی جرات کرده سختگیری دولت را نسبت به جوانان معترض افشا کند. شما خطرات این کار را پذیرفتید. ساخت فیلم چگونه بود؟
ـ درطول مدت فیلمبرداری بیش از اندازه نگران بودم. مجوز نداشتیم. تعیین جاها و بعد هم فیلمبرداری روی دو یا سه موتورسیکلت انجام گرفت و ما کار را بدون هیچ آمادگی قبلی شروع کردیم. مجبور بودیم به سرعت از صحنهها فیلم بگیریم تا پلیس نتواند جایمان را پیدا کند. در صحنهی دستگیری دیوید، یک ماشین معمولی را تبدیل به ماشین پلیس کردیم، یونیفورمهای پلیس را خریدیم و ا ندازه تن هنرپیشهها درآوردیم. احساس میکنم در 17 روز فیلمبرداری 17 ماه پیر شدم. شرایط وحشتناک بود!
ـ فکر میکنید فیلم شانس نمایش در ایران را داشته باشد؟
ـ صد در صد مطمئن هستم که نه. احتمال دارد که همکارانم دچار دردسر شوند. فیلم سابقم سانسور شد و دی وی دی آن فقط در بازار سیاه پخش شد. اینکه این فیلم مجوز پخش بگیرد یا نه چیزی را برایم عوض نمیکند، زیرا زمانی برای مستی اسبها و پرواز لاکپشتها فقط در یک سالن و آن هم برای پانزده روز پخش شد! احمقانه است، نه؟
ـ ایدهی فیلم از کجا آمده است؟
ـ من خیلی بابت آخرین فیلمام که سانسور شده بود غمگین و ناامید شده بودم و همینطور به دلیل پروژهای که موفق نشده بود مجوز بگیرد. نامزدم رکسانا صابری دلداریم میداد و توصیه کرد روی فیلمی کار کنم که در آن خودم را پیدا کنم. همان موقع در استودیویی مشغول ضبط دیسک بدون مجوزی بودم. در این استودیو با اشکان و نگار، دو بازیگر فیلمام، آشنا شدم، بهاین ترتیب ذرهذره وارد زندگی و دنیایشان شدم… در شروع، فیلمنامه نداشتم، اما مانعی نبود هم نبود که فیلم نسازم. سپس با دوستی، حسین، شروع به نوشتن فیلمنامه کردیم و هر روز با سرعت رویان کار میکردیم. زمان فیلمبرداری، دو بار پلیس کارمان را متوقف کرد و دو روز را از دست دادیم، ولی با کادو دادن دیویدی فیلمهای قبلیام، رهایمان کردند. مجبور بودیم دروغ بگوییم. مثلن میگفتیم داریم فیلمی دربارهی مواد مخدر میسازیم. آنها از ما درخواست مجوز میکردند و ما هم کار را به دوستی میسپردیم تا همه چیز را مرتب کند.
ـ عنوان فیلم، گربههای ایرانی، چه معنایی میدهد؟
ـ در ایران مردم حق ندارند با گربه یا سگی از خانه خارج شوند، درحالیکه درون خانهها این حیوانات مثل چشم عزیز هستند. دلیل دیگر اینکه گربههای ایرانی خیلی گران هستند. من آنها را با بازیگران نقش اول فیلمام مقایسه کردم که آزادی ندارند و مجبورند در خفا به موسیقی بپردازند.